باور کنید اگر بچههای ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت،
و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود،
و ندانند که آیا با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت خداوند کم نمیشود؛ اما اگر آنها زندگی کردن را، عشق ورزیدن را، عزت نفس را، تاب آوری و عدم پرخاشگری را تمرین نکنند، زندگیشان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالیها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.
لطفاً برای بچههای ما شعر بخوانید، به آنها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند،
اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند،
بگذارید وقتی خوابشان میآید بخوابند و وقتی مغزشان نمیکشد یاد نگیرند.
لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند، فرصت ایمان آزادنه و آگاهانه را از آنان نگیرید، زبانشان را برای نقد، آزاد بگذارید و از وحشت آنچه شما مقدس میپندارید، به لکنت نیندازید بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق و ریا را در آنها نهادینه نکنید.
اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دست کم هوای همدیگر را داشته باشیم، نداشتهها و تنگناها و غمها و عقدههای خود را به کلاسها نبریم.
شما را به خدا در کلاسهایتان خدایی کنید، نه ناخدایی شاید خدا به شما و ما رحم کند و کودکانمان خوب تربیت شوند
نظرات شما عزیزان: